محل تبلیغات شما

کلبه ای احساسات من



خود را باز یافتم
مغرور,سرکش اما ناتوان…
ناگهان
در زمین به رویم گشوده شد
و سوار بر فرشته
به نا کجا آباد سفر کردم
به خود آمدم
غرورم را مدیون انسانیت بودم
سرکشی را مدیون ناخردان
و ناتوانی ام در گرو قدرت خدا بود
این سه را به مناسبت تولدم به خود هدیه کردم
تا به دیگران بیاموزم
نحس بودن خاص نااهلان است
و نه تولد طبیعت
و نه منِ قسم خورده…


سلام

امشب کمی خسته ام ٬ کمی دلگیر٬ کمی مایوس. احساس دلشکستگی میکنم هر روز اهسته اهسته میشکنم تو بی خبر و من به پارچه های خورد و ریز تبدیل میشوم ٬ 

عزیزم ! عشقم به تو بی انتهاست به این باور داشته باش و مرا اینگونه عذاب نده ٬ 

طرز لباس پوشیدن من٬ سلیقه ای من هست نه اینکه من بدنم را به دیگران میخواهم به نمایش بگذازم٬ طرز صحبت کردنم با دیگران نماینده گی از منطق و تربیه ای فامیلی من میکند سواد اجتماعی من را به نمایش میگذارد و  شخصیتم را به اثبات میرساند بگذار طرف هر چی فکر میکند بکنداگر خوب میگوید و یا بد او منطق اوست لطف خوش و رویه ای انسانی منرا اگر کسی زیر سوال میبرد او در حقیقت خودش و طرز فکرش را زیر سوال برده٬ من یک انسانم٬ و همانند یک انسان سالم از لحاظ فکری و روحی و جسمی با طرف همصحبت میشوم٬ اینکه طرف انسانیت منرا با چیزهای دیگری اشتباه میگیرد اون فقط طرز فکر اوست و تقصیر نیز از اوست نه از من٬ پس لطفا با من همراه شو و تکیه گاهم باش تا همیشه انسان بمانم و انسان تربیت کنم.

همسفر یگانه ام ! ترا و فرزند مانرا تا طول عمر درکنارم میخواهم و تا یک عمر زندگی کردن اعتماد به همدیگر میخواهد٬ باورت را قسمیکه تا به امروز با من داشته ای بعدازین هم نگه دار تا بتوانم به مبارزه ام به عنوان یک زن ادامه دهم و از حق خود و همنوعان خود دفاع کنم و به خاطر داشتن جامعه ای انسانی و حق انسانی بدون در نظر داشت جنسیت بجنگم.

دوستت دارم 


سلام حضور همه 

به خاظر غیابت ام در این مدت طولانی معذورم بدارید

درست ۵ ماه بعد به لطف پروردگوار یکتا پنجمین سالگرد ازدواجمان را جشن میگیریم نظر نشویم یک دختر دونیم ساله هم دارم بهسا جان٬ و ۴ روز بعداز امروز هم روز تولدم هست نمیدانم همسرم به یاد دارد یا نه اما حالا ها به یاد داشتن اش را خیلی حدس نمیزنم چون هیچگاهی دوست ندارد از این گونه روز ها تجلیل کند حتی سالگرد ازدواجمان را هم .

تا این مدت هم همین که تاریخ مهمی مثل سالگرد ها نزدیک میشد صد ها بار برایش یاد اور میشدم و بعدا بالاخره به خاطر اینکه دل من شکسته نشود تجلیل کوچکی به عمل میامد یا هم خودم کوشش میکردم انروز ها را مخصوص بسازم چون من به این اعتقاد ام که این روز ها بهانه ایست به خاطر عاشقانه زیستن خوش بودن و . 

راستش گله ندارم خب خوش ندارد که ندارد من که مجبورش نمیتوانم٬ به هر صورت از اینها بگذریم.

در این مدت ۴ سال و ۷ ماه روز های خوب و بد از روز گار داشتیم و تجربه کردیم خوش هم گذشت و بعضا طاقت فرسا هم بود٬

مسافری ها ٬ دوری از پدرو مادر ٬ خواهر و برادر گهگاهی خیلی افسرده ام میکند ولی هر گاهی سوی فرشته ای بخملی ام میبینم همه افسردگی ها رفع میشود و گاهی هم با نوازش همسرم از یاد میبرم انجل نازدانه و همسفر خوبم سپاس از اینکه هستید دوستتان دارم .

 


من اگر روح پریشان دارم

من اگر غصه هزاران دارم

گله از بازی دوران دارم

دل گریان، لب خندان دارم

به تو و عشق تو ایمان دارم

در غمستان نفسگیر، اگر        

نفسم می گیرد

آرزو در دل من         

متولد نشده، می میرد

یا اگر دست زمان در ازای هر نفس              

جان مرا می گیرد

دل گریان، لب خندان دارم

به تو و عشق تو ایمان دارم

من اگر پشت خودم پنهانم

من اگر خسته ترین انسانم

به وفای همه بی ایمانم

دل گریان، لب خندان دارم

به تو و عشق تو ایمان دارم


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دین و انقلاب اسلامی